اتاقی از آن خود
بر باد رفته
یعنی به تمام معنا عاشق شخصیت بارتلر هستم . از اسکارلت و همه ی احمقانه رفتار کردن هاش متنفرم . نسبت به اشلی هم خنثی به سمت تنفر میل داشته باشه هستم .
زن اشلی هم به نظرم شصیت خوبی بود . ولی هیچ کدوم به اندازه بارتلر برام قابل احترام نبود . البته شخصیتها تو موقعیت ها ساخته میشن . و موقعیت بارتلر باعث میشه که شخصیت دوست داشتنی تلقی بشه .
من عاشق این جور شخصیتام .شخصیت هایی که تغییر میکننو بزرگ میشن .
خلاصه دیدنفیلمش خالی از لطف نبود و بسی چسبید .;-)
تابستان
شروع کردن به خواندن زبان . ترجمه داستان . کتاب خوندن. فلسفه و روانشناسی . و خیلی کارای دیگه .ماه رمضون هم که داره کم کم می آید . خلاصه اوضاع حسابی مناسب هست برای روزای خوب .اما باید یه برنامه حسابی بریزم . اونم زود و تند و سریع .
اول از همه برگشتن به سر کار . هر چنددر آمد کم هست ولی باید ساخت . استقلال مالی مهم هست و در ادامه در جستجوی یک کار ثابت . بعدش ثبت نام زبان . بعدش برنامه ریزی برای خوندن زبان .بعدش برنامه ریزی برای مطالعه درست و حسابی و رمان نوشتن .
این تابستان باید نهایت استفاده رو ببرم
هنجار شکنی
من عاشق دخترایی هستم که وسط کوچه یه دفعه سوت میزنن. چرا من نمی تونم .:'(
دلم میخواد دوچرخه سواری کنم و یهو وسط خیابون روی چرخ ها وایستم و سوت بزنم .چرا هیچ کی بهم یاد نداده که چه طور سوت بزنم تا امروز مندچار این مشکل نشم که چرا بلد نیستم سوت بزنم :-(
کلافه ام و دارم سلول شخصی رضا یزدانی رو گوش میدم :-|
ما :-! اگه بلد بودم سوت بزنم حالا این قدر با خودم کلنجار نمی رفتم که .یه ترانه با سوت میزدم و تموم .اما حیف که بلد نیستم . این چه وضعشه آخه :-(
هیچ هیچ هیچ
ولش کن پس .این خانه از پای بست خراب است :-D
جان "هیچ"
وجسد "هیچ"
ونفس "هیچ"
وبقا "هیچ"
ای هستی تو ننگ عدم تا بکجا "هیچ"...
مولانا
حرف حساب
گفتم : «کدوم جنده ؟ به کی رو دادم ؟ کی رو اذیت میکنم ؟ »
خدایا به بعضی ها عقل عطا کن و به بعضی ها بیشتر و بیشتر عقل بده و به من هم صبر عطا بفرما .
بر سنگ گور من ...
اینگونه ام، ببین:
دستم، چه كند پیش می رود، انگار
هر شعر باكره ای را سروده ام
پایم چه خسته می كشدم، گویی
كت بسته از خَم هر راه رفته ام
تا زیر هركجا
حتی شنوده ام
هربار شیون تیر خلاص را
ای دوست
این روزها
با هركه دوست می شوم احساس می كنم
آنقدر دوست بوده ایم كه دیگر
وقت خیانت است
انبوه غم حریم و حرمت خود را
از دست داده است
دیری ست هیچ كار ندارم
مانند یك وزیر
وقتی كه هیچ كار نداری
تو هیچ كاره ای
من هیچ كاره ام: یعنی كه شاعرم
گیرم از این كنایه هیچ نفهمی
این روزها
اینگونه ام:
فرهاد واره ای كه تیشه ی خود را
گم كرده است
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسله ی مردان
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید
برسنگ گور من بنویسید:
- یك جنگجو كه نجنگید
اما...، شكست خورد
- نصرت رحمانی